جدول جو
جدول جو

معنی یک شصتم - جستجوی لغت در جدول جو

یک شصتم
(یَ / یِ شَ تُ)
شصت یک. یک جزء از شصت جزء. از شصت حصه یک حصه
لغت نامه دهخدا
یک شصتم
نادرست نویسی یک شستم یک جز از شصت جز شصت یک
تصویری از یک شصتم
تصویر یک شصتم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ / یِ هََ تُ)
هفت یک. سبع. یک از هفت. رجوع به سبع و هفت یک شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ هََ تُ)
هشت یک. ثمن. یک جزء از هشت جزء. رجوع به ثمن و هشت یک شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ صَ دُ)
صدیک. صدی یک. یک جزء از صد جزء چیزی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ شِ کَ)
به اندازۀ شکم. به قدر شکم. آن مقدار که در یک نوبت خوردن سیری آرد.
- یک شکم سیر خوردن، خوردن چیزی آن قدر که یک شکم سیر تواند شد. (آنندراج) :
فلکش بر دهی نکرد امیر
که خورد یک شکم چغندر سیر.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
یک شکم شیردان و کیپا خورد
روزی چندروزه یک جا خورد.
شیخ بهایی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ شِ شُ)
شش یک. سدس. یک از شش. یک سهم از شش سهم چیزی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ شَ)
هم نشین باشد و کنایه از دو رفیق و دو مصاحب هم هست. (برهان) (از آنندراج). هم نشین. مجالس. مصاحب. دو رفیق. (ناظم الاطباء). یک نشست
لغت نامه دهخدا
تصویری از یک هفتم
تصویر یک هفتم
هفت یک یک جز از هفت جز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک هشتم
تصویر یک هشتم
یک جز از هشت جز هشت یک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک صدم
تصویر یک صدم
نادرست نویسی یک سدم یک جز ازصد صدیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک ششم
تصویر یک ششم
یک جز از شش جز شش یک سدس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک هشتم
تصویر یک هشتم
((یِ یا یَ. هَ تُ))
یک جزء از هشت، هشت یکم
فرهنگ فارسی معین